سازمان فرهنگی ورزشی ارومیه

اداره برنامه ریزی و توسعه انسانی

خانم حوریه نوروزی

رئیس اداره برنامه ریزی و توسعه سرمایه انسانی سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری ارومیه

دختر "شکوفه رحمت" و زنانگی در حال فراموشی
اپراتور سازمان
/ دسته ها: مقالات

دختر "شکوفه رحمت" و زنانگی در حال فراموشی

 

چکیده:

از آنجا كه جامعيت دين اسلام، بُعدهاي اعتقادي، اخلاقي و عملي زندگي انسان را به يكديگر پيوند مي‌زند و ايمان و عمل را در كنار يكديگر مي‌طلبد، آموزه­هاي اين آيين به گونه­اي ارائه شده است كه همواره به جلوه‌هاي بيروني و عينيِ اعتقاد و ايمان قلبي توجه و چگونگي آن را تبيين مي‏كند. سخن از پيوند ايران و اسلام و نمادها و نشانه‏هاي اين پيوند مبارك و تاريخ‏ساز است. محققان ثابت كرده‏اند كه ايراني جماعت، نه از روي ترس از شمشير تازيان و مقولاتي از اين دست، بلكه آزادانه و آگاهانه، اسلام را برگزيد و به انگيزه تخلص از ستم سياسي و تبعيض طبقاتي رژيم ساساني، به اصول و احكام نجات‏بخش اين دين (معنويت الهي، كرامت انساني و عدالت اجتماعي) دل بست و خواستار شد. شاهد روشن اين امر آن است كه در صف انبوه دانشوران و سياستگران و عارفان دوران تمدن اسلامي، بيش‏ترين چهره هاي شاخص و نام آشنا، ايراني‏اند و در پهنای تاريخ 14 قرن اسلامي، گويي تفسير اين كلام مشهور نبوي صلي الله عليه و آله است كه فرمود:

 اگر «علم» (و در روايتي: «ايمان») بر ستاره پروين آويخته باشد، مرداني از ايران بدان چنگ خواهند زد.

 

کلمات کلیدی: دختر، موهبت الهی، زنانگی و زندگی، بیداری اسلامی، آگاه‏سازی اجتماعی.

 

مقدمه:

سبك زندگي تنها به جلوه­هاي عيني رفتار، مانند الگوي مصرف يا شيوه گذران اوقات فراغت محدود نيست، بلكه باورها و نگرش­هاي افراد و گروه­هاي اجتماعي را نيز دربرمي‌گيرد. به علاوه، اين باورها در سطوح رفتاري افراد نيز اثرگذار است و از راه ايجاد ارزش­ها و هنجارهاي اجتماعي، مي‌تواند در جهت­گيري رفتاري افراد، كه از آن با عناويني چون سليقه يا ترجيحات فردي و گروهي ياد مي­شود، تعيين­كننده و مؤثر باشد. باورها و نگرش­هاي انسانيِ حاكم بر انديشه افراد و گروه­هاي اجتماعي، خاستگاه ارزش­هايي است كه گسترش آن در جامعه مي­تواند به تدريج هنجارها و قواعد رفتاري را تنظيم كند كه از سوي بيشتر افراد جامعه به عنوان معيار عمل مورد پذيرش قرار مي‌گيرد. ارزش‏هاي جامعه، تابعي از باورها و آرمان‏هايي است كه بر مبناي معيارهاي پذيرفته شده در فرهنگ آن جامعه، مطلوب دانسته مي­شود. در نظام فرهنگي اسلام، منشأ مطلوبيت و ارزش‏ هر چيز، به ميزان نقش و اثرگذاري آن در تأمين سعادت و كمال انسان باز مي‌گردد كه همان قرب الهي است. در جامعه­اي كه فرهنگ آن بر باورهاي اسلامي مبتني است، به­صورت كاملاً طبيعي، ارزش­ها و هنجارهاي آن نيز يا برگرفته از آموزه­هاي اسلامي است يا در هماهنگي كامل با آن قرار دارد و اين مسئله بايد كاملاً در انواع الگوهاي رفتاري آن نمايان باشد.

جهان‏بینی توحیدی ایجاب می‏کند که انسان سبک و سیاق زندگی خود را بر اساس اصول پذیرفته شده مکتب تنظیم کند، زیرا هر آنچه جز این، پوچ و بی حاصل است: « کلُّ شَیءٍ هَالِک إِلَّا وَجْهَهُ » [1]: "همه چیز رو به تباهی است، جز آنچه رو به خدا دارد". هر چند دشمنان قسم خورده اسلام دست بردار نیستند و تهاجم فرهنگی دشمن در فضای بی‏تفاوتی ما هر روز بعد تازه‏ای می‏گیرد و کم‏کم کار به جایی رسیده که تمام توجه ما معطوف به معیشت و نان و آب و غذا و مسکن شده و از احیای فرهنگ اسلامی و معارضه با این تهاجم که رهبری معظم بارها هشدار داده و از ناتوی فرهنگی دشمن سخن گفته‏اند، کمتر نامی بر زبان‏ها می‏رود.

مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در خصوص اهمیت سبک زندگی اسلامی از سال‌های پیش ‌سخنان و فرمایشات مهمی را مطرح کرده‌اند، و از طرفی اگر به فرمایشات معظم له با یک دید عمیق و دقیق توجه بشود قطعاً خیلی از مشکلات کنونی رفع خواهد گردید. ایشان در خصوص اهمیت سبک زندگی و این‏که چرا باید به سبک زندگی اهمیت داده و آن را در مسیر زندگی این دنیا با دقت نظر و وسواس بیشتری پیگیری کرد، می‌فرمایند: «یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوه‌ی زیستن، این‌یک بُعد مهم است؛ این موضوع را می‌خواهیم امروز یک‌قدری بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم (که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است)، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. بنابراین مسئله، مسئله‌ی اساسی و مهمی است» [2].

 

اهداف کلی:

افزایش میزان آگاهی خانواده‏ها در مورد مسائل، آشنایی با جنگ نرم، دور شدن از هنجارهای اسلامی، سازماندهی و هدایت دختران به سمت آینده‏ای روشن و پیشگیری از آسیب های اجتماعی.

 

اهدف جزئی:

اسطوره برتری طبیعی مردانه بر اسطوره کهتری زنانه و القای اندیشه غلط در جامعه، شناسایی استعدادها، بکارگیری دختران جوان در عرصه‏های مختلف، آگاه‏سازی خانواده‏ها و فرهنگ‏سازی مناسب با معیارهای اسلامی. 

 

پیشینه تحقیق:

نقش تعیین‏کننده زن در بقاء و رشد جامعه بشری همیشه مورد توجّه مثبت و منفی اندیشمندان، سیاست مداران، مدیران و رهبران جوامع بوده است. تاریخ گویای این واقعیت است که زن در کنار مرد در تمدّن بشری- مستقیم و غیر مستقیم- نقش‏آفرین بوده است ولی از دیرزمان و با انگیزه‏های مختلف از حقوق الهی و انسانی خود محروم گردیده است. تاریخ این حقیقت را در سینه خود ثبت کرده است که پیامبران و اولیای الهی هم در احقاق حقوق و هم در ایفای نقش سالم و سازنده زنان، برترین جریان‏سازی و هدایت را داشته‏اند.

در امـت‏هـاى گـذشـته و نيز امت اسلام زنان بزرگى بوده‏اند، كه از شخصيت والايى برخوردار بـوده و در مـدارج عـالى عـلم، فـضـل و كـمـال قـرار داشـتـه‏انـد. در بـيـن آنـان نـام چـهار زن از درخـشـنـدگى خاصى برخوردار است. آنان به درجه بالايى رسيده و گوى سبقت را از ديگران ربوده‏اند. اين چهار زن كه زنان برگزيده جهان هستند عبارتند از: فـاطـمـه زهـرا سـلام الله عـليـهـا و مـادرش خـديـجـه دخـتـر خـويـلد هـمـسـر رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله، مـريم دختر عمران مادر حضرت عيسى عليه السلام و آسيه زن فرعون.

از اولین زنان موفق ایرانی می‏توان به چندین مورد اشاره کرد: اولین زن جراح ایرانی: "سکینه پری"، اولین زن جراح پلاستیک: "دکتر هاسمیک هاراطونیان"، اولین زنان داروساز: "اقدس غربی" و "اختر فردوس"، اولین زن وکیل دادگستری: "یکاترینا سعیدخوانیان"، اولین زن تاجر ایرانی: "مهین افشار"، اولین زن سرتیب ایرانی: "مرضیه ارفعی"، اولین زن روزنامه نگار: "صدیقه دولت"، اولین زن خلبان: "عفت تجارتی"، اولین زن پرستار: "فاطمه توانایی"، اولین زن آوازه خوان: "قمرالملوک وزیری"و اولین هنرمندان زن تاتر: اولین زنانی که روی صحنه رفتند دو تن از زنان ارمنی به نام‏های " وارتوتریان"و"سراکالندریان" بودند.

از دیگر زنان موفق ایرانی می‏توان به چند نمونه اشاره کرد: ماریا خورسند (یکی از مدیران مشهور صنعت آی‌تی جهان است)؛ زهرا سالاریه (تنها دختر دریانورد ایرانی است)؛ دکتر ترانه رضوی (پزشک گوگل)؛ پردیس ثابتی (سومین زنی است که در طول تاریخ دانشگاه هاروارد آمریکا با معدل ۱۰۰ و مدارج کامل فارغ‌التحصیل شد)؛ مینو اختر زند؛ انوشه انصاری؛ لیلا اسفندیاری (کوهنورد زن ایرانی است که رکوردهای صعود متعددی را به عنوان نخستین زن کوهنورد ایرانی به نام خود به ثبت رساند).

معرفی 15 زن موفق و تاثیرگذار در جهان: مریم میرزاخانی (ریاضیدان و استاد ایرانی در دانشگاه اکسفورد آمریکا)؛ ملاله یوسف زی (به دلیل تلاش‏هایش برای ارتقا سطح تحصیل بانوان در پاکستان برنده جایزه صلح نوبل سال 2014 شد)؛ آنگلا مرکل (سیاستمدار آلمانی برای سه سال متوالی از سوی مجله فوربس به عنوان قدرتمندترین زن جهان انتخاب شد)؛ اما شارلوت دوئر واتسون (بازیگر فرانسوی است)؛ زنان کوبانی؛ جما مورتنسن (مدیرعامل Crisis Action، خیریه‏ای که از حقوق شهروندان در مناطق جنگی حمایت می‏کند)؛ سوسی پودجیاستوتی (وزیر زن شیلات و دریانوردی اندونزی)؛ ماری لی برنر (برنامه‏نویس و ستاره‏شناس)؛ تولیا مادونسال (حامی حقوق اجتماعی آفریقای جنوبی)؛ لوپیتا نیونگو (بازیگر و کارگردان کنیایی- مکزیکی، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن)؛ الیزابت وارن (سناتور ایالت ماساچوست)؛ ویان دخیل (عضو مجلس عراق است که علت شهرت او به خاطر نطق‏اش در پارلمان عراق بود)؛ کریستین الگارد (اولین زنی است که به عنوان رئیس صندوق بین المللی پول انتخاب شد)؛ چیماماندا آدینچ (نویسنده نیجریایی است که کارهای زیادی در ادبیات آفریقا داشته و در سال 2014 از سوی سایت «فوربز» نیز نامزد برترین فرد سال شده بود).

 

 

 

 

بیان مسله:

  • شخصیت شناسی زن از نظر فروید و یونگ:

به نظر فروید، شخصیت از سه قسمت یا از سه سطح تشکیل می‏شود: نهاد، من و من برتر؛ نهاد نیرویی است که از مجموع غرایز اولیه تشکیل می‏شود و از اصل لذت پیروی می‏کند. نهاد نماینده کلیه حالات غیرارادی، طبیعی، آگاه و غریزی است. به گفته فروید، هر کس به هنگام تولد، نهاد را با خود به دنیا می‌آورد و در تمام عمر با آن به سر می‌برد. نهاد ما اصل زندگی و اساس شخصیت را پی‌ریزی می‌کند.

این نیرو منشا کاملا درونی دارد، از دنیای خارج اطلاع ندارد، از درد و رنج گریزان است. هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و از هیچ اصل و قاعده‌ای، جز کسب لذت، تبعیت نمی‌کند، نهاد از واقعیت جهان خارج، از موازین اخلاقی و قید و بندهای اجتماعی به دور است. بنابراین در کمال آزادی و در صورت لزوم با شدت و خشونت در جستجوی برآوردن خواهش‌های خود و در پی کسب لذت است.

در یکی از نظریه‏های مشهور روانشناسی زنان، شخصیت زن به 4 بعد اصلی تقسیم شده است که این ابعاد در مقاله‏ها و نظریه‏های مختلف اسامی گوناگونی دارد اما از نظر مفهوم کاملاً باهم مشابه هستند، یونگ روانشناس بزرگ آن‏ها را کهن الگو[1] می‏نامد:

1) نقش زن مادر 2) نقش زن روحانی 3) نقش زن جنگجو یا ملکه آمازون 4) نقش زن ملکه، لوند و بازیگوش.

زنی که در او کهن الگوی مادر پررنگ‌تر باشد، در روابط خود، خصوصا با مرد، نقش مادر را ایفا می‏کند. سرویس‌های مادرانه، تر و خشک کردن و ... (فکر می‏کنم همه با نقش مادر آشنا هستیم و نیازی به توضیح نباشد)؛ زنی که کهن الگوی روحانی در او پررنگ‌تر باشد یعنی زن نجیب، زن متعهد، زنی که به معنویات اهمیت می‏دهد، زنی که رابطه خوبی با هستی دارد؛ زنی که در او کهن الگوی جنگجو پررنگ باشد زنی است که می‌خواهد از موجودیت خود و خانواده‌اش دفاع کند. این زن باعث پیشرفت خود، خانواده و جامعه و هم‏چنین موجب حفاظت از خود و خانواده از خطرات می‌شود. زن هدفمند، قوی، اهل رقابت، تیزبین، کسی که تا به هدف نرسد دست برنمی‏دارد، زنی که رقیبش را تار و مار می‏کند؛ و اما کهن الگوی زن لوند: زنی شجاع، با دل و جرات، قوی و باهوش، محاسبه‌گر و زیرک، شوخ طبعی و شیطنت دارد. هر جایی که باشد جذابیت او همه را تحت تاثیر قرار می‏دهد. محبوب و قابل ستایش، صدایی دلفریب و افسونگر دارد، جذابیت ظاهری دارد، هم ظرافت دارد و هم وحشی است! هم شوخ و شنگ و هم جدی، هم مادر است و هم خیلی وقت‏ها مادری نمی‏کند، هم نجیب است و هم عشوه‌گر و طنّاز، خالق لحظات شیرین، می‏تواند دنیا را روی انگشتش بچرخاند. در رابطه با مردان بیش از آنکه بخشنده باشد، طالب و گیرنده و متقاضی است. مردان در کنار این زن با اینکه حس می‏کنند او عاشق است اما می‏فهمند که این زن می‏تواند به آن‏ها نیازی نداشته باشد.

زن باید نهایتاً در طول دوره حیاتش تمام چهار جنبه روان خود را تجربه کند و در هم بیامیزد. باید به درون خویشتن خود بنگرد و آن جوانبی از شخصیتش را که هنوز نیازمند رشد است، کشف کند. و بین این‏ها تعادل برقرار سازد. زیرا افراط در یکی، تفریط در دیگری را به دنبال دارد.

  • تحلیل آنیما و آنیموس[2]:

آنیما و آنیموس در مکتب روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد گفته می‌شود که در مقابل نقاب یا نمود برونی شخصیت قرار می‌گیرد. آنیما در ضمیر ناهشیار مرد به صورت یکی شخصیت درونی زنانه جلوه‌گر می‌شود و آنیموس در ضمیر ناهشیار زن به صورت یکی شخصیت درونی مردانه پدیدار می‌شود.

یونگ برای نگرش بیرونی شخصیت حالتی را قائل بود که آن را نقاب می‌نامید. و در کنار این نیز معتقد بود همه انسان‌ها نگرش و شخصیتی درونی هم دارند که در جهت دنیای ناهشیار می‏باشد. یونگ برای توصیف و مشخص گردیدن جنبه ناخودآگاه زنانه شخصیت یک مرد از کلمه آنیما استفاده می‌نمود. در مقابل کلمه آنیموس هم جنبه مردانه شخصیت یک زن را ابراز می‌کند. این گونه جنبه‌های ناخودآگاه شخصیت در نوع رفتارهای زن و مرد اهمیت بسزایی دارد. که این قسمت‌ها مکمل‌هایی برای نقاب هستند. برای نمونه یونگ مثال‌هایی می‌آورد، مانند: ستمکاری که با توجه به روا داشتن ظلم ترس‏های درونی و کابوس‏های وحشتناک او را به ستوه آورده ‌است و یا روشنفکری که نشان می‌دهد از لحاظ روانی بسیار احساساتی است. این موضوع البته پیشینه کهن‏تری دارد. این پیشینه بر نگره آب اسطوره‏ای استوار است که می‏گوید انسان ازلی، نر- ماده یعنی دو جنسی[3] بوده است.

 افلاطون در رساله‌ی ضیافت می‌گوید: «خدایان نخست انسان را به صورت کره‌ای آفریدند که دو جنسیت داشت. پس آن را به دو نیم کردند بطوری‏که هر نیمه‌ی زنی از نیمه‌ی مردش جدا افتاد، از این روست که هر انسانی به دنبال نیمه‌ی گمشده‌ی خود سرگردان است و چون به زنی یا مردی بر می‌خورد، می‌پندارد که نیمه‌ی گمشده‌ی اوست (در حالی‏که نیمه گمشده هر انسان درون خود اوست که متاسفانه به بیرون فرافکن می‌کند)».

نیکلاس برایف معتقد است: انسان نه تنها موجودی جنسی بلکه دوجنسی است و مردی که با خصوصیات زنانه ناخودآگاهش در ارتباط نباشد (حوا) موجودی‏ است آبستره و توسط کیهان اداره و تسخیر ناخودآگاه و ربات گونه می‌شود.

به اعتقاد یونگ، هر مردی در خود تصویر ازلی زنی بخصوص را حمل می‌کند، نه تصویر این یا آن زن بخصوص را که این تصویر، ناخودآگاه و عاملی است موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مرد مستتر است، صورت مثالی ای از همه‌ی تجربیات اجدادی جنس مؤنث، خزانه‌ای از همه‌ی تجربیات و احساساتی که تاکنون در زنان بوده ‌است.

«آنیما تجسم تمامی گرایش‏های روانی زنانه در روح مرد است. همانند احساسات، خلق و خوهای مبهم، مکاشفه‏های پیامبر گونه، حساسیت‏های غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با نا خودآگاه» [3] آنیما معمولا تحت تاثیر شخصیت مادر شکل می‏گیرد. چنانچه مرد به هر دلیل نتواند با مادر ارتباط عاطفی مناسب برقرار کند مثل: فوت، سردی و بی‏توجهی مادر یا توجه بیش از اندازه مادر و ... این عنصر زنانه کارکرد منفی خود را بروز می‏دهد. در چنین حالتی مرد احساس می‏کند: «من هیچ نیستم. هیچ چیز برای من مفهوم ندارد و من برخلاف دیگران از هیچ چیز لذت نمی‏برم» این احساس ناتوانی می‏تواند مرد را به شرایطی دچار کند که او احساس کند زندگیش یکسره سرد و خالی است. اما یکی از متداولترین کارکردهای منفی آنیما این است که مرد را پیوسته به سوی تخیلات شهوانی سوق می‏دهد. این حالت بدوی‏ترین جنبه منفی آنیماست. در حقیقت در چنین شرایطی رابطه عاطفی مرد با زندگی کودکانه باقی می‌ماند.

همچنین مردهای بسیاری را دیده‏ایم که به طور عجیبی شیفته و دلباخته اولین زن زندگی خود هستند. این که در اذهان مردم این باور بوجود آمده است که مردها در عشق بسیار وفادارتر از زن‏ها هستند و خاطره اولین عشق‏شان را به سختی فراموش می‏کنند. اما در حقیقت این احساس ناشی از (پروژکشن) فرافکنی آنیماست.

باید بدانیم که هر مرد زنی را دوست دارد که خصوصیات روان زنانه خودش را دارا باشد. خوب مردی که اسیر جنبه‏های منفی آنیماست هنگامی که با اولین زن زندگی خود روبه‌رو شود آنیما شروع به فرافکنی می‏کند و به مرد القا می‏کند این همان زنی است که مرد به دنبال اوست. و مرد چنان شیفته و شیدای این زن می‏شود که گاهی کار به جنون می‏کشد. یونگ می‏گوید: «دقیقا این زنان پری‏گونه هستند که فرافکنی عنصر مادینه را موجب می‏شوند. به گونه‏ای که مرد کم و بیش هرچیز افسون کننده‏ای را به آن‏ها نسبت می‏دهد و درباره آن‏ها انواع خواب‏ها را می‏بیند»[3].

اما آنیما جنبه مثبت هم دارد. در چنین حالتی آنیما مرد را به سوی تعالی و رشد هدایت می‏کند و به او کمک می‏کند تا همسر مناسب خود را بیابد. در بسیاری از داستان‏های کهن دیده‏ایم که شاهزاده‏ای برای نجات دختر مورد علاقه‏اش که در یک قصر دور طلسم شده است مجبور است پس از تحمل مرارت و مشقت بسیار و جنگ با هیولاها و غول‏های عجیب و غریب به او دست یابد و با بوسه‏ای او را بیدار کند. در حقیقت این معشوق طلسم شده نماد همان آنیما و روان زنانه مرد است و مرارت‏ها و جنگ با هیولاها نماد این است که مرد برای دستیابی به جنبه مثبت آنیمای خود باید سختی بسیار بکشد. در حقیقت آنیما با ارسال پیام‏هایی منفی نظیر آنچه قبلا ذکر شد قصد دارد تا مرد را به شناخت و کشف شخصیت خود سوق دهد. و چنانچه مرد بتواند این پیام‏ها را تشخیص بدهد آنیما پلی می‏شود میان من (ایگو) و (خویشتن). چنین مردی پیوسته به پیام‏های آنیما توجه نموده و به آن‏ها شکل می‏دهد و در نهایت کارکرد مثبت آنیما به صورت خلاقیت‏های هنری در نوشته‏های ادبی- موسیقی- نقاشی و ... بروز می‏کند [3].

  • ديدگاه قرآن:

از ديدگاه قرآن، زن و مرد هويت يكسان داشته و از موهبت‏هاى الهى به يك ميزان برخوردارند. این دو مايه‏ى عفت و آرامش يكديگرند. اما تفاوت‏هاى انكارناپذيرى نيز بين اين دو وجود دارد. اگر به نظام حقوقى اسلام به صورت مجموعه توجه شود، روشن مى‏شود كه اختلافات حقوقى بين زن و مرد در اسلام دقيقا بر واقعيت و حكمت استوار است و هر یک به ميزان برخوردارى از حقوق، به وظايفى نیز مكلّف گشته‏اند.

  • شخصيت زن از ديدگاه انديشمندان معاصر:

امام خمينى (ره) در خصوص شخصيت زن قايل است: تمام هويت‏هاى كمالى كه در انسان مطرح است در زن مطرح است [4].

علامه طباطبايى در اين خصوص مى‏گويد: واقعيت خارجى و تجربه نشان مى‏دهد كه زن و مرد دو فرد از يك جوهر واحد به نام انسان مى‏باشند [5]. ايشان در جاى ديگر مى‏گويد: قرآن بيان كرده كه هويت زن مانند مرد است هر انسان چه زن و چه مرد، انسان است و در ماده انسانيت مشترك است [5]. علامه مطهرى شخصيت زن را از منظر قرآن اين‏گونه ترسيم مى‏كند: قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مى‏فرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريديم. قرآن درباره آدم اول مى‏گويد: همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدسى از يك زن بزرگ و قدسیه ياد مى‏كند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل ياد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايسته براى شوهران ذكر مى‏كند از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده. گويى قرآن خواسته است در داستان‏هاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستان‏ها را منحصر به مردان ننمايند [6].

آية اللّه جوادى آملى زن و مرد را از يك گوهر دانسته و مي‏گويد: آفرينش زن و مرد از يك گوهر است و همه زنان و مردان مبدا قابلى واحد داشته، چه اين كه مبدا فاعلى همه آنها خداى يگانه و يكتاست و هيچ مزيتى براى مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست و اگر برخى از روايات عهده‏دار اثبات اين مزيت‏اند يا از لحاظ سند نارسا و يا از جهت دلالت ناتمام‏اند و اگر فرضا از هر دو جهت تمام باشند، چون مسئله مورد بحث يك امر تعبدى محض نيست، نظير مسائل فقهى صرف، نمى‏توان آن را به يك دليل ظنى غير قطعى ثابت كرد، مگر در حد مظنه و گمان كه سودمند به حال مسائل علمى نخواهد بود [7].

شخصیت و نقش‏های متفاوت زنان از نگاه امام خامنه‏ای: مقام معظم رهبری نقش‏های متعددی را برای زنان مطرح کرده و معتقدند که اسلام با پرورش زنانی این‏چنین می‏تواند ادعا کند که همه‏ی ملت‏های مدعی، باید از او پیروی کنند. ایشان در این رابطه می‏فرمایند: «اسلام در مورد بینشی که نسبت به زنان و نقشی که بانوان در جامعه دارند- نقش فردی، نقش خانوادگی، نقش سیاسی، نقش اجتماعی- می‏تواند ادعا کند که همه‏ی ملت‏های مدعی باید از او پیروی نمایند. اگر قرار باشد که در این زمینه کشورهای غربی پشت میز محاکمه قرار بگیرند و پاسخ بدهند، بدون شک آبروی آن‏ها خواهد رفت» [8].

الگوی زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی: در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم، یکی زن سنتی و مقدس مأب، یکی چهره زن متجدد و اروپایی مأب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است، و یکی هم چهره فاطمه علیها سلام و زنان فاطمه وار که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره‏ای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر شده است با سیمای فاطمه (ع) همان قدر دور و بیگانه است که چهره زن مدرن.

این زن سوم، زنی است که می‏خواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را می‏پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی پست‏ترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم می‏داند. آنکه به نام سنت تحمیل می‏شد و در جریان آن به وراثت می‏رسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنت‏های دوره پدر سالاریست و حتی آنچه امروز از غرب می‏آید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیله‏های پست قدرت‏های پست انحرافی و تخدیرکننده بورژوازی[4] است.

فقط برخی از زن‏های اروپایی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همان‏ها را بشناسیم، آن‏‏هایی را که فیلم‏ها و مجله‏ها و رمان‏های جنسی نویسندگان به ما نشان می‏دهند و به عنوان تیپ کلی زن اروپایی به ما می‏شناسانند.

حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی، به آفریقا، به صحرای الجزایر و استرالیا می‏رود و تمام عمرش را در آن محیط‏های وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی می‏گذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری، درباره امواجی که از شاخک‏های مورچه فرستاده می‏شود و شاخک دیگر آن امواج را می‏گیرند، کار می‏کند و چون عمر را به پایان می‏برد، دخترش کار او را دنبال می‏کند و نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی، به فرانسه باز می‏گردد و در دانشگاه می‏گوید: من سخن گفتن مورچه را کشف کرده‏ام و بعضی از علائم مکالمه او را یافته‏ام.

حق نداریم مادام «گواشن» را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسائل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آن‏ها گرفته‏اند نشان داد و آنچه را بد فهمیده‏اند و بد ترجمه کرده‏اند در طی هزاران سال تمدن اسلامی تصحیح نمود. حق نداریم مادام «دولاویدا»ی ایتالیایی را بشناسیم که یک کارش تصحیح و تکمیل کتاب نفسانیات بوعلی سینا است از روی نسخه متن رساله نفس ارسطو در زبان یونانی قدیم.

حق نداریم مادام «کوری» را بشناسیم که کاشف کوانتوم و رادیواکتیویته است یا «زراس دولا شاپل» را که بیش از همه علمای اسلام و حتی همه شیعیان و کباده کشان فعلی ولایت علی و مدعیان معارف علوی، او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد، با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه تربیتی و اعتقادی شیعی، از آغاز جوانی، زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اسلام مجهول مانده و پی بردن به مردی که در زیر کینه‏های دشمن و حیله‏های منافق و مدح و ثناهای شاعرانه و بی معنای دوست، پنهان شده است، درست‏ترین خطوط سیمای علی‏(ع)، لطیف‏ترین موج‏های روح و ابعاد احساس و بلندترین پرش‏های اندیشه او را یافت و رنج‏ها و تنهایی‏ها و شکست‏ها و هراس‏ها و نیازهای او را برای نخستین بار احساس کرد و نه تنها علی ِاحد و بدر و حنین، که علی محراب و شب و چاه‏های پیرامون مدینه را نیز پیدا و نهج البلاغه او را که مسلمانان تنها منتخبات ادبی آن را گردآوری کرده اند- این دخت کافر جهنمی- آنچه علی به قلم آورده است، پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه‏های خطی پنهان اینجا و آنجا، همه را گرد آورد و خواند و ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین و عمیق‏ترین نوشته‏هایی را که درباره کسی از یک قلم جاری شده است، درباره علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحظه‏ای، سر از اندیشه و تأمل و کار و تحقیق و شناخت او برنگرفته است.

حق نداریم که «آنجلی» دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر، چه می‏گویم؟ همه مردم آزاده جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه یک عروسک بازیچه دون ها و برده پول و تجمل و جواهر، و کنیز مدرنی که تا وقتی بکار است و برای مرد مطرح است که قابل توجه و تمتع هوسبازان و شهوت رانان باشد و بعد از آن دوران، ماشینی است که اسقاط شده است، بلکه تا آنجا پیش رفته که تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.

ما حق نداریم دوشیزه «مشین» را بشناسیم که در اشغال پاریس به وسیله نازی‏ها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه‏هایی چنان کاری بر ارتش هیتلری زد که دوباره غایبانه به مرگ محکوم شد و با اینکه خود یهودی است، انسان بودن و آزادی را در اوجی می‏فهمد که اکنون در صف فدائیان فلسطینی، علیه صهیونیسم می‏جنگد!

ما حق داریم مادام «توئیگی» را بشناسیم، به نام آخرین مظهر ایده آل زن تمدن غرب، ملکه زیبایی جهان در سال ۱۹۷۱ و در کنارش برجسته‏ترین زنان نماینده زن اروپا، ژاکلین اوناسیس، که با پول همه چیز را معامله می‏کند و ملکه موناکو و زنان هفت تیرکش پیرامون جیمزباند را. یعنی همین‏ها که گوشت‏های قربانی دستگاه‏های تولید اروپایی‏اند، همین اسباب‏بازی‏ها و عروسک کوکی‏های سرمایه‏داری و کنیزان تمدن جدید برای سربندی خواجه‏های تمدن جدید را. اینها را ما ایرانی‏ها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم.

 یک بار ندیدیم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می‏آیند و چگونه می‏روند، چگونه در کتابخانه‏ها بر روی نسخه‏های قرن ۱۴ و ۱۵ و الواحی که از ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش در چین پیدا شده، یا روی نسخه‏ای از قرآن، یا نسخه‏ای از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم می‏شوند، بی آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند و تا کتاب را نمی‏گیرند و عذرشان را نمی‏خواهند، سرشان از روی کتاب برداشته نمی‏شود.

آری! زنان ما نباید این زنان را بشناسند زیرا حق ندارند خانم میش‏ها و دولایدیاها را زن روز یا زن متمدن اروپایی تلقی کنند و تقلید. آن‏ها فقط دو انتخاب بیشتر ندارند: یا قربانی استعمار کهنه ماندن یا قربانی استحمار نو شدن. مذهب؟ زن سفره! تمدن؟ زن بار! تمام.

اگر این با تمام وجودش می‏گرید و نام فاطمه و یاد زینب آتش در استخوانش می‏زند و اگر بداند که می‏ارزد و به کار می‏آید، عاشقانه جانش را می‏بخشد، اما این دو را نمی‏شناسد و یک جمله از سخنانش را نمی‏داند و یک شرح حالشان را نخوانده است و فاطمه را فقط کنار در خانه‏اش، در لحظه‏ای که در به پهلویش می‏خورد به یاد می‏آورد و زینب را در ساعتی که از خیمه به سراغ شهیدی بیرون می‏پرد و فقط از صبح عاشورا تا ظهر عاشورا از او خبر دارد و از عصر عاشورا دیگر برای همیشه گمش می‏کند و درست از روزی که کار زینب و رسالت بزرگش- که وارث حسین است - آغاز می‏شود، آگاهی او از زینب پایان می‏یابد، مقصر کیست؟[9]

زن در آثار صادق هدایت: زن در آثار هدایت جایگاه ویژه‏ای دارد پیش از این بزرگانی هم‏چون کاتوزیان به تفصیل بدان پرداخته‏اند. چیزی که در هدایت وجود دارد ترکیبی از کشش و نفرت است به زن که در همه آثارش باز نمود یگانه می‏یابد. گویی نقش همه زنان در داستان‏های هدایت را دو زن مشخص بازی میکنند که در هر داستان بنا به مقتضای آن بزک متفاوت کرده و لباس گونه گون بر تن می کنند اما تنها دو نفر اند .یکی زنی است که نویسنده در دورن خود به عنوان زن آرمانی و مثالی اش دارد و او را بر می آشوبد و تحریک میکند و دیگری زنی است که در زندگی واقعی او وجوددارد وعلی رغم داشتن نشانه هایی از آن زن اثیری اما با کارها یا سخنان یا اشتباهاتش باعث میشود شخصیت نویسنده- راوی از او بگریزد.

زن در شعر شاملو:                                    شما كه به وجود آورده‌اید سالیان را / قرون را

و مردانی زده‌اید كه نوشته‌اند بر چوبه دار / یادگارها

و تاریخ بزرگ آینده را با امید

در بطن كوچك خود پروریده‌اید

و به ما آموخته‌اید تحمل و قدرت را در شكنجه‌ها

و در تعصب‌ها، چنین زنانی حتی زیبایی خود را وامدار مردان هستند:

شما كه زیبایید تا مردان / زیبایی را بستایند

و هر مرد كه به راهی می‌شتابد / جادویی نوشخندی از شماست

و هر مرد در آزادگی خویش / به زنجیر زرین عشقی‌ست پای بست

اگرچه زنان روح زندگی خوانده می‌شوند، ولی نقش آفرینان واقعی مردان هستند:

شما كه روح زندگی هستید

و زندگی بی شما اجاقی‌ست خاموش:

شما كه نغمه آغوش روحتان

در گوش جان مرد فرحزاست

شما كه در سفر پرهراس زندگی، مردان را در آغوش خویش آرامش بخشیده‌اید

و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،

عشقتان را به ما دهید.

شما كه عشقتان زندگی‌ست!

و خشمتان را به دشمنان ما / شما كه خشمتان مرگ است!

زن در شعر سهراب سپهری: اگرچه در شعر سهراب سپهری، زن، به طور مکرر حضور خود را نشان نمی‏دهد، اما آن لحظه که وارد بیان می‏شود قداست و زیبایی زن تجلی می‏یابد:

زن زیبایی آمد / آب را گل نکنیم / روی زیبا دو برابر شده است...[10]

در شعر سپهری، آب زلال است و شفاف و از آنجا که زنی نیز به لب رود آمد، زلالی آن دو چندان شد، زیرا که زن عفیف است و پاک و به مانند آب، روحی شفاف و زلال دارد. شاید زن به آنگونه که در اشعار دیگر شاعران حضور یافته، تصویر نشده است، این زنی که سهراب از آن سخن می گوید همان آنیمای حاضر در وجود هر انسانی است که تجلی خویش را در شعر سپهری یافته است. علاوه بر این‏ها، بسامد این واژه در شعر بسیار کم است و سهراب، او را در میان حجابی مستور کرده است. اما این بدلیل گریزان بودن شاعر از جنس زن نیست، بلکه ناشی از احترام و تقدسی است که وی برای این موجود عفیف و مادر طبیعت قائل است. در میان واژگان سپهری، زنی را می‏یابیم که نه اثیری است و نه ویران‏گر روح، به زن موعودی بر می‏خوریم که همواره تقدیس شده و مورد احترام قرار گرفته است :

مادری دارم بهتر از برگ درخت... [10]

همان‏طور که پیداست، سپهری شعر صدای پای آب را نثار شب‏های خاموش مادرش کرده است و این نیز نشان‏دهنده‏ی حضور زیبای زن ولو اندک در شعر وی است، حضوری خواه مادرانه، خواه تجلی یک خواهر و یا حتی آمدن "زن زیبای جذامی" به میان شعر که سهراب او را "گوشواری" بخشیده است. به دیگر سخن، در شعر سپهری وقتی به زن بر می‏خوریم، رنگ و بوی شرق را کاملا احساس می‏کنیم. زنی که از شرق برخاسته و وارد شعر شاعری شده که او نیز نشان از اشراق دارد و کشف و شهود. بدین ترتیب، سهراب که از ما می‏خواهد جهان را به گونه‏ای دیگر ببینیم و اشیا را با چشم دیگری نگاه کنیم، ما را دعوت می‏کند که این بار زن را از پنجره‏ی دیگری بنگریم. این است زنی که یک شرقی از آن سخن می‏گوید [11].

همچنین سهراب سپهری در بیست و چهارمین شعر از دفتر حجم سبز زن را "شبانه موعود" معرفی می‏کند [10]:

عصر/ چند عدد سار / دور شدند از مدار حافظه كاج‌.

نيكي جسماني درخت بجا ماند./ عطف اشراق روي شانه من ريخت‌.

حرف بزن‌، اي زن شبانه موعود!

زير همين شاخه‏هاي عاطفي باد /  كودكي‏ام را به دست من بسپار.

در وسط اين هميشه‏هاي سياه / حرف بزن، خواهر تكامل خوشرنگ‌!

خون مرا پر كن از ملايمت هوش .

نبض مرا روي زبري نفس عشق /  فاش كن‌.

روي زمين‏هاي محض /  راه برو تا صفاي باغ اساطير.

در لبه فرصت تلالو انگور / حرف بزن، حوري تكلم بدوي !

حزن مرا در مصب دور عبادت / صاف كن‌.

در همه ماسه‏هاي شور كسالت / حنجره آب را رواج بده‌.

بعد / ديشب شيرين پلك را

روي چمن‏هاي بي تموج ادراك /  پهن كن‌.

  • نگرش به زن در گذر تاريخ:

در ميان اقوام و دانشمندان گذشته نظر بسيار بدبينانه‏اى نسبت به زن وجود داشته است. افلاطون، با جرئت و تهور فراوان، از ورود زن به هر كارى و از برابرى زن و مرد در همه‏ی موقعيت‏ها پشتيبانى مى‏كرد. اما ارسطو، كه با تعصبات روزگار خود بيشتر سازگار بود، زن را ناقص مى‏دانست و به عقيده ی او طبيعت آنجا كه از آفريدن مرد ناتوان است، زن را مى‏آفريند. زنان و بندگان، از روى طبيعت، محكوم به اسارتند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاى عمومى نيستند [12].

آگوستين قديس قائل بود: زن حيوانى است كه نه استوار است و نه ثابت قدم، بلكه كينه توز است و زيان كار و منبع همه مجادلات و نزاع‏ها و بى عدالتى‏ها و حق كشى‏ها [13].

بعضى از پيروان فرويد معتقدند: زن خدمت قابلى به فرهنگ بشر نكرده و در هيچ فنى موقعيتى به دست نياورده است جز در شستن و بافتن و آرايش كردن كه فنون جنبى است و مجاهده‏اى براى پوشانيدن دستگاههاى جنسى و جلب مرد [14].

در تورات كنونى آمده است كه وجود زن، طفيلى وجود مرد است و از دنده‏ی چپ مرد آفريده شده است [15].

در مقابل نظريه‏هاى افراطى، نظر بسيار خوشبينانه‏اى نيز نسبت به زن وجود دارد. گاندى مى‏گويد: هيچ يك از شرارت‏هايى كه مرد مسئول آن است، چنان پست و مفتضح و خشن نبوده كه توهين به نيمه ی برتر انسانيت. جنس زن را ضعيف‏تر نمى‏دانم، چون اصيل‏تر از مرد است. حتى امروز هم زن تجسم ايثار، رنج كشيدن خاموش، فروتنى، ايمان و معرفت است. شهود زن اغلب صادق‏تر است تا تصور خود بينانه‏اى كه مرد از دانش برتر خود دارد [16].

زن در نزد مصريان مقام والايى داشت تا جايى كه تسلط زن و مادر شاهى بر تسلط مرد يا پدر شاهى غلبه داشته است [17].

 

  • آسیب‏ها و تهدیدهای دختران و زنان

براساس سرشماری 1390، 12.1 درصد خانوارها دارای سرپرست زن می‏باشند که تنها در 5 سال گذشته 3 درصد افزایش یافته است به عبارتی زنان، سرپرست 12درصد خانوارهای ایرانی‏اند و 82 درصد زنان سرپرست خانوار بی‏کارند. هر چند در ایران عامل اصلی سرپرستی خانوار توسط زنان، مرگ شوهر می‏باشد اما طلاق نیز در سال‏های اخیر رشد زیادی داشته است و بخصوص در گروه‏های سنی جوان‏تر عامل مهمی در سرپرستی خانوار توسط زنان بوده است و انتظار می‌رود که در آینده نیز رشد داشته و از عامل مرگ شوهر در گروه‌های سنی جوان‏تر پیش بگیرد. هم چنین نسبت زنان سرپرست خانوار هرگز ازدواج نکرده که الگوی نوظهور نام گرفته، طی سال‏های سرشماری رو به افزایش است که بیانگر تمایل دختران مجرد به زندگی مستقل است. الگوی ارائه شده بر اساس نتایج آمارگیری نشان‏دهنده آن است که از سویی با زنانه‏شدن سالمندی و از سویی دیگر با زنانه‏شدن سرپرستی خانوار مواجه هستیم که پیوندی ناگسستنی با زنانه‏شدن فقر دارد که در گفتمان توسعه از آنان به عنوان فقیرترین فقرا یاد می‏شود. براساس آخرین آمار اعلام شده از سوی مدیرتی آموزش و تحقیقات ستاد ملی مبارزه با مواد مخدر در سال 1392، درصد معتادان را زنان تشکیل می‏دهند و به لحاظ وضعیت زناشویی، 63 درصد جمعیت نمونه متاهل بودند با توجه به درصد بالای معتادین متأهل می‏توان عنوان نمود هر چند تعداد زنان معتاد کشور در حد پایینی قرار دارد، اما امکان بروز آسیب‏های اجتماعی گوناگون از جمله بروز خشونت علیه آنان در آن خانواده‏ها بسیار بالا می‏باشد.

ادامه عدم اعتماد به شایستگی ها و توانمندیهای زنان و جوانان در این مسیر و محروم کردن جامعه از این خزائن و استعدادهای الهی کفران  نعمت و فرصت سوزی است که خداوند متعال و آیندگان آن را بر ما نخواهند بخشید. بیاییم زنان و جوانانمان را باور کنیم [18].

بر اساس هشدار آسیب شناسان اجتماعی جابه‏جایی هویت جنسی در بین دختران و پسران و به دنبال آن رفتار پسرانه دختران و رفتار دخترانه پسران پدیده‏‏ی دیگری است که آثار خود را با شکل‏های گوناگون از نوع پوشش و آرایش ظاهری تا قبول مسئولیت در زندگی طی سال‏های اخیر در جامعه نشان می‏دهد.

یکی دیگر از آسیب‏هایی که رواج پیدا کرده و نگران کننده است، زندگی مجردی دختران جوان می‏باشد. این سبک زندگی عرصه کشاکش دو نیروی اجتماعی است. یکی نیروی نسل جوانی که می‌خواهد آزادی و فردیت خود را منفک و مجزا از خانواده تعریف کند و به جامعه بقبولاند و از تمام حقوق، آزادی‏ها، امکانات و احترام و تاییدی که جامعه به راحتی در اختیار خانواده‏ها قرار می‏دهد برخوردار باشد. دیگری نیرویی که برای فرد مجزا از خانواده ارزش چندانی قائل نیست بلکه واحد بنیادین تشکل دهنده‏ی جامعه را خانواده می‏داند و فرد را، و به خصوص زن را، صرفاً در نسبت او با خانواده و تحت کنترل و نظارت خانواده می‏تواند بپذیرد و تحمل کند. عمده‏ی نگرانی‏ها و هشدارها و برخوردهایی که در این حوزه می‏بینیم محصول همین کشاکش است.

 

پیشنهادات:

  • سازماندهی دختران فراری و دچار اعتیاد 
  • ارائه راه کارهای مشاوره تحصیلی
  • استعدادیابی دختران در حین تحصیل و هدایت صحیح آن‏ها
  • آگاه‏سازی خانواده‏ها و دختران و فرهنگ‏سازی درست در رابطه با ادامه تحصیل
  • معرفی مراکز فنی حرفه ای و هم چنین معرفی هنرها، حرفه‏ها و شغل‏های مناسب دختران
  • دعوت و تجلیل از دختران کارآفرین و استفاده از تجارب و راهنمایی آن‏ها
  • بکارگیری مناسب، هدایت و حمایت دختران در زمینه‏کاری و علاقه مندی آن‏ها
  • آگاه‏سازی خانواده‏ها در مورد ازدواج بموقع و پیشگیری از روابط نامشروع و آسیب‏های اجتماعی
  • آگاه‏سازی خانواده‏ها و دختران در ارتباط با روابط بین دختر و پسر و خطرات و آسیب‏های آن
  • تشویق دختران به ازدواج و تشکیل زندگی و جلوگیری از توسعه خانه‏های عفاف در سطح جامعه
  • فرهنگ‏سازی ازدواج اسلامی و جلوگیری از تجملات و تشریفات در شروع زندگی مشترک

 

نتیجه گیری:

اسلام تنها دينى است كه شخصيت و حقوق زن را در ابعاد گوناگون و با توجه به توانمندى‏ها و وظايفى كه دارد منظور كرده است. تفاوت‏هاى زن و مرد در وظايف و حقوقى كه دارند همواره مورد بحث بوده است. ثمره ى مباحث در دو ديدگاه متقابل ارايه شده است: در يك ديدگاه، زن از سطح انسانيت تنزل مى‏كند و صورت ابزار و وسيله به خود مى‏گيرد. از سوى ديگر، ديدگاهى نيز هيچ تفاوتى بين زن با مرد قايل نمى‏شود و معتقد است زن در همه ى زمينه‏ها همتاى مرد است. آن‏گونه كه برخى پنداشته‏اند نگاه اسلام به زن تحقيرآميز نيست. قرآن پيرامون منزلت زن موضع حكيمانه‏اى دارد. نه او را از مقام انسانى تنزل داده و نه تفاوت‏هاى بيولوژيك و حكمت آفرينش او را ناديده گرفته است. از منظر قرآن زن به لحاظ انسانيت هيچ تفاوتى با مرد ندارد. اما آفرينش او با توجه به وظايفى كه بر عهده مى‏گيرد اندكى با مرد متفاوت است. اگر قرآن ارث زن را نصف مرد دانسته در مقابل آن، حقوق ديگرى براى او منظور نموده است و در مواردى هم ارث زن و مرد هر دو برابر دانسته شده است. بنابراين، تفاوت سهم ارث زن و مرد از منزلت زن نمى‏كاهد همان گونه كه تكليف پرداخت نفقه و مهر و امثال آن بر مرد به منزلت مرد آسيب نمى‏رساند.

در نهایت با توجه به اینکه بسیاری از جوانان در حال حاضر تحصیل کرده و دنبال کار متناسب با رشته و علاقه خود هستند، از طرفی با نبود کار و درآمد ازدواج را مقوله‏ای دست نیافتنی تصور می‏کنند لذا با مشکلات و مسائلی مواجه می‏شوند که به ضرر جوان، خانواده و جامعه تمام می‏شود. در این خصوص می‏توان با تدابیر و برنامه‏ریزی‏های صحیح، آینده جوانان و زندگی آن‏ها هم‏چنین جامعه را نجات داد. جوانان بالاخص دختران با توجه به طبیعتی که دارند از استعدادهای هنری بالایی برخوردار بوده و درصورت هدایت نادرست این استعدادها، زندگی فرد و جامعه تحت تاثیر آن قرار می‏گیرد. در صورتی که دختران قبل از اینکه وارد دانشگاه یا موسسات عالی شوند، استعدادیابی شوند می‏توانند مسیر زندگی‏شان را با علاقه و آنطور که مورد قبول خود و جامعه باشد ادامه دهند و آنطور نباشد که تنها راه موفقیت خود را در ادامه تحصیل ببیند و درصورت ترک تحصیل خود را شکست خورده بدانند، بلکه بعد از استعدادیابی و دستیابی به هنر، حرفه و یا شغل مورد علاقه خودشان می‏توانند درصورت تمایل به پیشرفت همه جانبه در مسیر کاری خود ادامه تحصیل نمایند.       

در نتیجه‏ی آشنایی خانواده‏ها و دختران، هم‏چنین افزایش شأن و منزلت دختران در جامعه‏ی اسلامی شاهد افزایش بهره‏وری دختران در جامعه، ظهور الگوهای دختران نمونه که قابل استفاده و کاربردی برای دختران و پسران دیگر متناسب با نیاز روز و تمایل کششی علمی جامعه باشد. موجب معرفت افزایی دختران و افزایش جرأت نه گفتن آن‏ها در برابر تهدیدات و خطرات موجود در جامعه هم‏چنین ایجاد تمایل بیشتر جهت مهارت‏آموزی در کنار تحصیل علم و دانش خواهد بود. مهم‏تر از همه تقویت ایمان به تشکیل خانواده و ازدواج که نه تنها مانع و محدودیتی نخواهد داشت بلکه انگیزه‏ای برای پیشرفت و موفقیت‏های آتی خواهد شد. 

منابع:

  1. قرآن کریم، سوره قصص، آیه ۸۸.
  2. بیانات امام خامنه‏ای در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۲۳.
  3. یونگ، کارل گوستاو، ژوزف ال. هندرسون، ماری لوییز فون فرانتس، آنی یلا یافه و یولانده یاکوبی. انسان و سمبل‌هایش. ترجمه محمود سلطانیه. تهران: انتشارات جامی، چاپ ششم ۱۳۸۷. شابک ۹۶۴-۵۶۲۰-۱۹-۸.
  4. امام خمينى، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران.
  5. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.
  6. مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم.
  7. جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق.
  8. بیانات امام خامنه‏ای در مراسم سالگرد امام خمینی رحمۀالله، به تاریخ ۱۴/۳/۱۳۷۶.
  9. علی شریعتی، زن، مجموعه آثار . ج 21 ، تهران، نشر چاپخش، چاپ دهم، 1377.
  10. سهراب سپهری، هشت کتاب، انتشارات نسل آفتاب.
  11. بلاعی مبین, مهساسادات و ساناز ساعی دیباور، ۱۳۹۱، زن در شعر : نشان زن در آثار سهراب سپهری و ژرارد دو نروال، ششمین همایش پژوهشهای ادبی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
  12. دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377.
  13. ستارى، جلال، سيماى زن در فرهنگ ايران، نشر مركز، تهران، 1373.
  14. تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370.
  15. تورات، سفر پيدايش، باب 2، آيه 2 و باب 19، آيه 19.
  16. كيا خجسته، مهاتما گاندى در جستجوى حقيقت، نشر مركز، تهران، 1372.
  17. تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370.
  18. خبرگزاری اجتماعی مشرق، کد خبر: ۳۰۳۱۴۳، از سخنرانی شهیندخت مولاوردی در همایش ملی «زنان نقش آفرینان فرهنگ و اقتصاد»

 

تهیه و تنظیم: مریم جعفری

 
Print
6403 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

فایل ها برای دانلود

برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

نام شما
ایمیل شما
عنوان
پیام خود را وارد کنید ...
x
آمار بازدید
دی ان ان